پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۲۴

نشسته غمزده در اوج خویشتنداری

 نشسته غمزده در اوج خویشتنداری به کُنج خلوت سلّول حبس اجباری فضای ذهن و غم جانفزای محرومان که مانده خانه بدون درآمد و کاری چه مردها و زنان عزیز محترمی اسیر پنجه دیو پلید بیکاری چه مردمان گرفتار آبرومندی رضا به مرگ خودند از فشار ناداری شود که وضع زمان عبرتی پدید آرد بشر دوباره رود روبسوی بیداری خدا کند که شود عبرت توانمندان برای رفع نداری نموده همکاری قدم گرفته بشکرانه توانائی که حل شود ز کسی مشکل و گرفتاری خدا کند که بشر فارغ از حکومت ها کند به جوی جهان مهربانیش جاری خدا کند که درآید ز آستین دستی بگیرد حقّ ضعیفان ز هر ستمکاری به هر کجای جهان رفته با توانائی گرفته حقّ وطن را کند طلبکاری .

از هرطرف که نگاهت کنم وطن

 از هر طرف که نگاهت کنم ،وطن خواهم که جان به فدایت کنم،وطن پهناوری وَ نداری تو انتها جان را نثار صفایت کنم ،وطن مفتونِ عشقِ تو هستم و عاشقت دُرّ و گوهر به بهایت کنم ، وطن دارم زِ بوم و برت خاطراتِ خوش چشمان خود کفِ پایت کنم ، وطن

خواهی که در این جهان کنی کارستان

 خواهی که در این جهان کنی کارستان بایدکه نبوده همچو بیدی لرزان هرکس نتواند بنشیند نزدت ، دیدار تو باید که نباشد آسان در روز جزا حساب انسان ها سخت رد میشود هرکسی شود یارش بخت باشد اگر اندک احتیاط ، اندک فکر ایمان و عمل نماید او را خوشبخت فرمود خدا که یار هرکس شد بخت در راه عقیده میشود او سرسخت ، هرکس که خدا بگیرد از او دستش، یعنی که شود ز رنج هستی راحت دارد به دلش انرژی عالم را تعظیم کند بروز و شب خاتم را بیدار شود ز خواب غفلت آرام از سینه خود دور کند ماتم را .

قرنی که پشت سر رفت قرنی پر از خسارت

 قرنی که پشت سر رفت قرنی پر از  خسارت جنگ و گریز دائم بین ضعیف و قدرت دل ها پر از عداوت برلب سخن  زِ بخشش عالم پر از تناقض لبریز عشق ونفرت هر سو پر از نفاق و در جستجوی وحدت از خشتِ اوّلش کج از این خراب عمارت حرف و سخن درستی بوده عمل خلافش راهی پر از خسارت پر بوده از حکایت هرجا امانتی بود دست خیانتی بود تا مقصدی نرفته بار کج و خیانت با خالق وجهانش، باعاشق ومرامش باصادق وکلامش حرف و سخن به نخوت بوده همه گرفتار از شرق و غرب عالم قرنی پر از خسارت قرنی همه روایت .

هوا پس باشد از دست حماقت

 هوا پس باشد از دست حماقت بود عنوان جعلی یک سعادت گروهی در پی نشخوار فکری به مدرک رو نموده بی لیاقت تلاش و سعیشان القاء عنوان براشان دکتری آمال و غایت نه دکترهای اهل فضل و دانش فقط نامی تهی از علم و زحمت شبانگاهان به بستر رفته ، صبحش شدند دکتر پس از یک استراحت اگر با زحمت خود گشته دکتر عمیق هستند و دستان کرامت نباشد ادّعائی در کُنش ها شود ساطع ز گل بوی لیاقت گرفتاری ز دست عقده ای هاست گرفته دکترا یکشب به سرعت زبان سرخ سرها داده بر باد به سبزی رو کنم تا گشته راحت .

فضا طوفانی و آنها نبودند

 فضا طوفانی و آنها نبودند به ساحل استراحت مینمودند ز دریا آمده کشتی و آنها غنائم را طلبکاری نمودند برای باج ناحق با دورنگی شهیدان را دروغی میستودند پس از یک مدّت کوتاه به رندی وطن را از من و از تو ربودند .

شده انسانیت بازیچه دست طمعکاری

 شده انسانیت بازیچه ی دست طمعکاری نصیب دشمنم شادی نصیب من گرفتاری هوا سرد است و من تنهای تنهایم و بدعهدی دهد فرمان طغیان در گذرگاه وفاداری در این حیرت سرای ناجوانمردی به تو خالق پناه آورده ام شاید برای من کنی کاری نمائی کنترل تا بر سر جای خودم باشم بترسد اشتباه از من نیاید سویم هرباری .

ببین هادی تو تکخالی دلاور

تصویر
 ببین هادی ، تو تکخالی دلاور جهان را کرده ای زیبا و بهتر شده پر از تو جای خالی ما وطن با زحمتت در بام دنیا بخند چون گل ، بیاید فصل دیگر کنی غوغا به لطف حق تو بهتر تو مرد بی نظیر خاک ایران تو هستی از نژاد پاک و خوبان جهان است و تو در آن قهرمانی شد از تو زنده از نو پهلوانی نشان دادی که از نسل کیانی تو هرکاری بخواهی میتوانی مگر سانتو نیاوردی به ایران نکردی عالمی را مات و حیران؟ کنی تمرین مرتّب بی کم و کسر بود حقّ تو سرداری در آن قصر در ایران سینه های بیشماری کنند از دوری تو بیقراری عملکرد تو شادی آفرین است وجود نازنینت بهترین است تو هستی عشق ما هادی چوپان بتو میبالد اکنون خاک ایران دعای ما که تو تا فصل دیگر کنی فتح جهانی را مکرّر به همّت با تلاش و کوشش خوو رَوی بر روی سکّوهای برتر .