پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب احمدیزدانی،کوتوال،ahmad yazdani،

طنز گرانی

تصویر
firouzkooh.blogsky.com طنزی از دفتر  kootevallekhandan.blogspot.com هست شیطانِ ناکِسی در شهر می خورد روزی اش زِ خونِ بشر عادتش هست از گرانی ها او بگیرد کلاهها از سر ننشیند به جایِ خود هرگز میکَنَد پوستِ آدمی ، عَنتَر آمد از شهر سویِ ده روزی بر گرسنه مصیبتی دیگر آمد از گَردِ راه و مهمان شُد بی خبرشد زِ شوهرش ، همسر کار بالا گرفت و خونِ شهر رفت در جامِ کهنۀ مُفت خَر چونکه خونبار شد دو چشمِ زمان هم قسم شد پدر و دردِ پسر که گرانی گران شَوَد این بار بِکِشَد گوشِ اهلِ خانه ،پدر بِبَرَد سویِ چهارسوقۀ ده وَبِگیرد دعایِ چشمِ نظر تا که چشمِ همه به جا اُفتَد ننشینند بیصدا ، بی سَر دادو قالی به راه اندازند تا بِتَرسد زِ همسرش ،شوهر نخرد جنس در گرانی ها تا کلاهی رَوَد وِ را بر سر همه با هم یکی شده ،درهم بچّه و سالمندو سرهمسر دست وقتی که یخ زد از سرما می کنند توی جیب یکدیگر تا پیاده شود ز خر شیطان وَ بِایستَد به صف در آن آخر تا نظارت نباشد این سگها میخورند گوسفندِ همدیگر. احمدیزدانی(کوتوال خندان) — ‏ ‏ ‏شگفت‌انگیز‏.
تصویر
فیروزکوهی و چنگیز از تو خورد سیلی ، که همرَهِ خود تا به گور بُرد از خاطراتِ جنگِ دوّم و اشغالِ روس ها دل های بیشمار از آن ظلم ها فِسُرد در نزدِ شادمانیِ هر باغ و گوشه ات باغِ اِ رَم حقیر و چه بسیار هست ،خُرد دستِ کمک به رونقِ تو ،بی بلا وَ خوش بسیار آرزو در حسرتِ آبادیِ تو ،مُرد حتماً نهایتِ کارت ،گُشایش است آغازِ بازیِ دورانِ بُرد بُرد. (کوتوال)