به پشیزی نمیخرد مهدی(عج)
به پشیزی نمی خرد مهدی (عج) شعرهائی که نام از او بردی مدّعی گفت و رفت و من ماندم گوشه ی انزوا ، به دلسردی آمد آقا بخواب من آنشب گفت شاعر ، منم که میخواندی غم نخور ، گوشه گیریت بیجاست بذرِ گل را قشنگ افشاندی در گلستان تو گل است فقط یاس و لاله و عطرِ داودی نغمه ات را بزن ، ادامه بده راه تو راهِ هر خردمندی زیرِ چشم و نگاهِ ما هستی طعنه هایِ به تو شود عادی تو به راهت برو ، یقین کن که؛ جز خدا نیست هیچکس عددی او نخواهد ، چگونه کارگر است؟ نیّت بد وَ زخمِ نامردی؟ بودو نابوده از خداوند است منتظر باش تا رسد مددی مطلبی را تو با دوازده بیت بنویس و بکن از آن شادی میدهم من مرادو مطلبِ تو میرسد وعده ی خداوندی. احمد یزدانی @ahmadyazdany