عیال(طنز فکاهی)
طنز فکاهی(کوتوال خندان) گنجی همـه از طلا و مال و اموال افتــاد به خانه ام بدون نِک و نال خوشحال شدم چنگ زدم در دامن بیدار شدم زِ دادو بیــــدادِ عیـــال احمدیزدانی
ای خالق عالم خدای شب و شبنم راه نجاتی کن برای من فراهم از گوشهٔ زندان خودخواهی رها کن از ابر خوشبختی بباران در سرایم .