کارستان
خواهی که در این جهان کنی کارستان بایدکه نبوده همچو بیدی لرزان هرکس نتواند بنشیند نزدت ، دیدار تو باید که نباشد آسان
ای خالق عالم خدای شب و شبنم راه نجاتی کن برای من فراهم از گوشهٔ زندان خودخواهی رها کن از ابر خوشبختی بباران در سرایم .