شده انسانیت بازیچه دست طمعکاری
شده انسانیت بازیچه ی دست طمعکاری
نصیب دشمنم شادی نصیب من گرفتاریهوا سرد است و من تنهای تنهایم و بدعهدی
دهد فرمان طغیان در گذرگاه وفاداری
در این حیرت سرای ناجوانمردی به تو خالق
پناه آورده ام شاید برای من کنی کاری
نمائی کنترل تا بر سر جای خودم باشم
بترسد اشتباه از من نیاید سویم هرباری .
نظرات
ارسال یک نظر