فقر
kootevall@gmail.com
از بین دوتا کوچه پریشان میرفت
از مرز حدوث کفرو ایمان میرفت
با یک شکمش دو طفل زلئید از فقر
بدبختی و نکبتش به دامان ، میرفت
از کفر گذشت و شرک آمد به میان
در سفره ی فقری که ندارد ایمان
آبستن سیری اند مشتی خودخواه
بدبخت بزاید غم و دردو حرمان
احمدیزدانی
از بین دوتا کوچه پریشان میرفت
از مرز حدوث کفرو ایمان میرفت
با یک شکمش دو طفل زلئید از فقر
بدبختی و نکبتش به دامان ، میرفت
از کفر گذشت و شرک آمد به میان
در سفره ی فقری که ندارد ایمان
آبستن سیری اند مشتی خودخواه
بدبخت بزاید غم و دردو حرمان
احمدیزدانی
نظرات
ارسال یک نظر