باغ








 فصل خزان، چهرهٔ زیبای باغ 

غارتی از آن شده گل های باغ 

خوشگلیِ رنگِ درختان شده

قاتل زیبائی دنیای باغ 

گَردَنه ها پُر شده از ابر و مه 

پرچمی افراشته بالای باغ

رخت ولباس همهٔ شاخه ها 

زرد شد و عامل غوغای باغ 

زاغ زده چهچهه و ساکت است 

بلبل زیبا شده رسوای باغ 

میوۀ پاییزی و انگور و سیب 

حسرت و همچون غم دل های باغ 

مزرعه وحاصل کِشتِ همه 

رفته ز دست از ننه سرمای باغ 

سوز هوا سردی تاعمق جان 

مانده به دل حسرت گرمای باغ 

دادخدا دیدۀ بینا به ما 

چشمِ دلی بهرِ تماشای باغ.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جوانی

طنز گرانی

kootevallgold.blogspot.com: قدر