منحرف
تا منحرف ز راهم و دلبسته جام را
گم کرده ام حقیقت عشق و مرام رادر کوره راه دورنگی نمی خرند
از آنکه کرده دکان ننگ و نام را
هرکس دوتاست روز و شبش در نهاد اوست
سیرت دهد بصورت انسان دوام را
آزاده را نتواند کشد به بند
آن مدّعی که دانه گذارد و دام را
بر اهل دل همه را حقّ صحبت است
گیرد بزیر سایه خداهم غلام را .
نظرات
ارسال یک نظر