نارفیقی روزگار

 به نارفیقی این روزگار میخندم

بریش سلطنت شام تار میخندم
سپیده می دمد و شب فرار خواهد کرد،
به حال غم که ندارد قرار میخندم.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جوانی

طنز گرانی

ابوالفضل شریفی راننده سنگین پدر سبحان