دوستانی دلخوش و راهی خراب فارغ از سرما و سوز آفتاب بیخیال از دردو داغِ مردمان شادمان و بیغم و رو به سراب نشئه و بیدردو سرتاپا گناه بوده از فرط گناه بیراه ، راه بی غمانِ بی غمانِ بی غمان غرقِ گمراهی ،بظاهر سر به راه پول چون کاغذ بدونِ هربها خرجها بیهوده بود و بی هوا از پدرها ما گریزان بوده ایم مادران دلخوش و پشتیبانِ ما اندک اندک نوجوانی شد تمام شخصیّت تثبیت شد در ننگ و نام شسته دست از دفترو درس و کتاب مانده هر آغاز از ما ناتمام باجوانی واردِ عالم شدیم یک به یک افتاده از ما ،کم شدیم هر سقوطی از گناه آغاز شد بر ضمیر زندگی ماتم شدیم انقلاب آمد به ما خدمت نمود راه را روشن و با حکمت نمود دسته ای از او جدا ، کرده سقوط مرگ عرض اندام با قدرت نمود من ولی دارم حکایت بیشتر دستِ حقِّ او به من زد نیشتر نورِ او تابید بر جان و دلم فارغ از غیرو به او من خویش تر بین راه افتاد چون بارِ کَجَم شد رها روحم و دنیایِ لَجَم هستیم شد غرقِ نورِ ماهتاب داد خالق نوش از جامِ حَجَم رفته بوئیدم گلاب کعبه را خوردم از زمزم من آبِ توبه ...
firouzkooh.blogsky.com طنزی از دفتر kootevallekhandan.blogspot.com هست شیطانِ ناکِسی در شهر می خورد روزی اش زِ خونِ بشر عادتش هست از گرانی ها او بگیرد کلاهها از سر ننشیند به جایِ خود هرگز میکَنَد پوستِ آدمی ، عَنتَر آمد از شهر سویِ ده روزی بر گرسنه مصیبتی دیگر آمد از گَردِ راه و مهمان شُد بی خبرشد زِ شوهرش ، همسر کار بالا گرفت و خونِ شهر رفت در جامِ کهنۀ مُفت خَر چونکه خونبار شد دو چشمِ زمان هم قسم شد پدر و دردِ پسر که گرانی گران شَوَد این بار بِکِشَد گوشِ اهلِ خانه ،پدر بِبَرَد سویِ چهارسوقۀ ده وَبِگیرد دعایِ چشمِ نظر تا که چشمِ همه به جا اُفتَد ننشینند بیصدا ، بی سَر دادو قالی به راه اندازند تا بِتَرسد زِ همسرش ،شوهر نخرد جنس در گرانی ها تا کلاهی رَوَد وِ را بر سر همه با هم یکی شده ،درهم بچّه و سالمندو سرهمسر دست وقتی که یخ زد از سرما می کنند توی جیب یکدیگر تا پیاده شود ز خر شیطان وَ بِایستَد به صف در آن آخر تا نظارت نباشد این سگها میخورند گوسفندِ همدیگر. احمدیزدانی(کوتوال خندان) — شگفتانگیز.
تقدیم به آقای ابوالفضل شریفی راننده سنگین که هیجده سال از فرزند اوتیسمی به تنهايی در سخت ترین شرایط نگهداری کرد و خم به ابرو نیاورد آبروی جاده های خاک ایران گشته ای در وطن روشن تر از خورشید تابان گشته ای شد وقارت موجب خوشنامی رانندگان معنی خوب پدر ، مفهوم انسان گشته ای مطمئنّم تو بزرگ هستی ، عمیق و ریشه دار مهربان در زیر و روهای گذار روزگار با وجودی سختی دوران و رنج بیشمار کرده ای کار بزرگی که بماند یادگار داده ای درس خردمندی به همکاران خود کرده ای روشن چراغ دل تو با ایمان خود معرفت را داده ای با چشم جان خود نشان سایبانی با سخاوت بر سر سبحان خود از خدا خواهم که سبحان تو را درمان کند با تو کاری را کند که با شکیبایان کند شادمانی را برای تو به سوغات آورد عاقبت را خیر و دل را محکم از قرآن کند . #آیسان_اسلامی #ابوالفضل_شریفی #اوتیسم #سبحان_شریفی #راننده_سنگین .
نظرات
ارسال یک نظر