پستها
خرداد
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
موسم خردادو عزا در عزاست وقت سفر کردن مولای ماست حادثه ها آمده و میروند صفحه ای از خاطره ای میشوند خاطره ها ، داشته ها ، عشق ماست خوش بود آنی که پناهش خداست هست گهی تلخ و گهی چون عسل رنگ بگیرد دل آن از عمل رهبر ما ، پیرجماران ما روشنی خطّۀ ایران ما آمدو تغییر به پا کردو رفت عهد که فرمود وفا کردو رفت گشته از او قلعۀ ایران کمند هست از او سایۀ ایران بلند ما همه سرباز توایم ای امام همره از آغازتوایم ای امام تا به ابد بر سر پیمانه ایم باده زنان تو ومستانه ایم راهِ تو اسلام و تشیّع مرام سایۀ نام تو بود مستدام احمدیزدانی kootevall
ماهی دریا
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
خبرآمد که ماهی دریا از ستم شد فراری از آنجا ره به ساحل گرفت و آمدباز تا ببیند عدالت اینجا رو به توری که بود صیّادش او نهادو درآن گرفت ماوا آمد همراهِ تور در ساحل چشم او باز شد به خشکی تا نعره ای زد وگفت از دردش الامان از ستم و انسانها همه باهم درونِ یک شهرند جمعشان جمع و ظاهری زیبا با زبان عالمی به هم دوزند غرق خودخواهی وغرور آنها همه دنبال کاغذی رنگی که ندارد بهای در دریا پول نامیده اش ودر همه عمر میکنندجمع جـای مهرو وفا هرکه پولی نبـاشدش در جیب ارزشش صفـرو میشود رسوا دیده ام من عجایب بسیار نیست فرصت بگویم آنهارا فقط این را بگویم و کافیست خوش به ما ماهیان و دریاها گفت و میخواست تا رود خانه شد گرفتار گفته ی بیجا خشم صیّاد دامنش بگرفت شد برای بشر به سفره غذا.
اورانیوم
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
آتشی هست زیر خاکستر کشورم تاج بر سر دنیا وخدا بود حاکمِ همه جا خارو گل در کنارِ هم بودند غمگساران و یارِ هم بودند مهربانی تمامِ زیرو بمش بخشش و مهرو لطف پیچ و خمش همه با هم رحیم و بخشنده با گدایان رفیق ، دارنده آبِ جویَش چو می گوارا بود بوستانهاش بِکرو زیبا بود جشن میشد تمامِ ملّت شاد بود قلب همه زِ مهر آباد دشمنی بود در کمینِ صفا منتظر تا به هم زند ما را انتظارش به سر رسید آخر نفرتش بر ثمر رسید آخر شده پیدا گروه نادانان دشمن از بودشان شده شادان روزو شب بوده در پی نقشه وقتشان صرف در طیِ نقشه بوده دائم بهانه در لب ها شده جمع در تمامیِ شب ها توطئه پشت توطئه آنها مینمودند شهرو ده ، هرجا کرده بسیار کارهای سیاه بوده اعمالشان ریا و گناه غیبت از این و آن چه آسان بود زشتکاری چه مفت و ارزان بود برده بر دشمنانِ ما اخبار فاش کرده برایشان اسرار دشمنانِ حقیرِ بیرونی مدّعی اینکه چندی و چونی با رفیقانِ خود شدند یکی دشمنی هایشان همه الکی سازمانی که بود بینِ ملل گشت عامل برایِ امرِ خلل بی وفا
مسجد
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
ابتدا از مـن به تو مسجـــد ،ســـلام سنگر هستی تو به فرمــــانِ امــام دیده ی بختی که روشـن از تو شــد میــــدرخشــــد در دلــش مــاهِ تمام خـانه ای هستــی بــرایِ خــالقــــم گـــــرچه او هــرگــــز نگنجد در مقام هـــرکه را روح و روان با مسجداست راه روشن عمـــــر باشـــد مستـــدام مـــــرکــــز پاکانِ هــــر شهـــــرو دیار همچــــوگلدانی پر از گل ،خوشخرام هجرو وصل و دردو درمان در توهست می شـــود در تـو جـــــدائی انهـــدام مــرکز جمع و جمـــاعت مسجد است دیــن مــــومـــن را پنــــاه و انســجام عهدو شرط و مهربانی صحنِ توسـت دوستی میگیـــرد از مهــــرت قــــوام بوی قــرآن میـــدهـــــد هر گوشه ات گشتــــه نــازل در تــو آیــات و پیــــام هــــر دلی از مهـــــر تو گـــرما گرفت می شود ســردی برایـــش بی دوام کفـــرو عصیــــان را فــراری می دهد بر ســــر شیــطان زنی سنــگ مدام از مِــــیِ ســـرخِ حضــــورت صبحگاه اهـــلِ قبــــله جانشـــان یاقـوت فام. احمدیزدانی
پیشرفت اعجاب انگیز دنیای امروز مرهون تحوّل در امر جابجائیهای سنگین همراه با ابزار و برنامه است. ALE Lock Gates Van Cauwelaertsluizen, Belgium
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
امامزاده اسماعیل(ع)
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
حضرتِ پاک و شـریف ،ای گُلِ ما ،اسماعیل(ع) آبروی قلــــم و دســــــتِ شفــــا ، اسمــاعیل(ع) صخره در بندِ تو ،کوه حبس زِ تو ،اسماعیل(ع) تکیه کرد هـرکه به تو خاست زِنو ،اسماعیل(ع) مـــــردو زن جمـــلگی هستنــد کمـــربسته ی تو عـــاشقــــاننـــــد پنـــاهنـــــده وَ وابستــــه ی تو هــــرخـــرابی که به تو رو بِکُنــــد آباد اســـــت شُـــــده زندانیِ حـــق هـــــرکه زِ تو آزاد اســت قـــــرن هــــا آمــــدو مـــاندی تو و خاک قدمـت ریـزه خــــوارانِ تــو دیـدند عـــطا و کــــرمـــت خـــادمیــــن تـو ز ادوار کهــــــن تــا امــــــروز همگـــی معتقـــــدِ معجـــــزه هــــایِ تو هنــــوز زائراننــــد همـــــه کَفتـَــــرِ جَلــــــدِ حـــــرمـــت باز درهـــــایِ بهشــت اســـت به مُهـــرو قلمـت ماجــــرایِ سفـــــرِ رو به خـــــراســـــانِ بزرگ شده خـــونین ز ستمـــکاری مـــامونِ چو گُرگ قصــدشان ضـــربتِ بر پیکـــــرِ اســــلامِ بزرگ مـــــانده تا روزِ قیــامــــت ز شمــــا نـام بزرگ بــا بـــرادر و پــــدر کـــــــرده تحمّــــــل دوران پــدری پـاک تـر
شهرساعتهای تکراری
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
میدانی اینجا شهرِ ساعتهایِ تکراریست میدانی اینجا خون به رگهای سخن جاریست میدانی اینجا شهرِ عیّاران ، همه مستند میدانی اینجا زخمِ دل را با ادب بستند اینجا زِ سوزِ سینه سوزِ سردِ کوهستان جاریست در هر درّه ای آتش ،ببین انسان اینجا تمامِ عمرِ تو در لحظه ای طرد است اینجا اگر لازم شود هرزن خودش مرداست آنی که می آید زِ راهِ دور او بخت است بازی نکن با آبرو ، تاوانِ آن سخت است با چند به به گول خوردی فکرِ بد کردی خود را برادر خوانده خواندی ،راه سد کردی آنجا که باید فکر میکردی نکردی تو چون فکرِ بد کردی ، زرنگ ، مردود میگردی سوراخ و مارو داستانِ راست گردیدن چشمی اگرباشد به راحت میتوان دیدن دستی اگر نوری دهد ، دستی بگیرد نور ثابت شد این حرف و سخن پرسش نکن شب کور در محضرِ عقل و شرف باشد تجسّس بد هرکس گرفتارِ تجسّس شد یقین نامرد. احمدیزدانی http://www.deemeh.blogfa.com firouzkooh.blogsky.com kootevall.blog.ir