چشمان انتظار

ای عشق و شور و تولّد ، بهارها
در چشمِ سردِ زمستان تو خارها
فرش است زیر پای تو چشمانِ انتظار
با طُرّه ی خیال ، شمیمِ  وقارها
بر بستری حریر ، گلستانی از شکوه
جان ها به مهرِ شما ، جان نثارها
یا صاحب الزّمان ،به ظهورت شتاب کن
چشمانِ منتظر به رهت مانده بارها
کوتوال

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جوانی

طنز گرانی

ابوالفضل شریفی راننده سنگین پدر سبحان